۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

on the way

بعد الان که نمی توانم اینها رو آنلاین بگویم خیلی احساس کرچ واری می کنم.غربت گرفتگی همینه؟کرچ؟عدم تخم گذاری؟همین که این مساءل را واضح و قابل فهم نمی گویند جوانان دچار مسءله اند و قیمت مسکن روز به روز بالا می رود دیگر! آن آقا فیسبوکیه همین حالا رفت.شایدباسنش مثل ما خواب رفته بوده شاید هم دلایل ناشناخته ای دارد. صدای کودک زرزرویی می آید که من فقط مامان گفتنش را می فهمم.بقیه اش مثل صدای در رفتن بادکنکی است که داری بادش می کنی و در می رود و پووووورت می پپرد این ور آن ور.خفه هم نشده حتی وقتی این همه چرندیات من نوشته ام.از کرده ی خود خیلی هم راضی است .مسءله بعدی که می خواهم مطرح کنم مربوط به قوانین فیزیک است که آدمها از شهری به شهری منتقل می شوند اما همانگونه که ور مکانهای ثابت خود کوسو شعر می گفته اند می گویند.الان همین الان اتفاق مهمی در تاریخ بشریت افتاد و آن اینکه یک آقایی با من معاشرت کرد و آمد سمته من و چمدانش را نشان داد و بعد گفت ساری.بعد با دست به چشمآیش و بعد به چمدانش اشاره کرد و بعد رفت سمت توالت.نتیجه اینکه من آدم بی سوادی به نظر می رسم و خیلی هم قابل اعتماد!