۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

شکم جای نجیبی است


چند تكه فيله مرغ و گوساله با برش‌هاي نازك برداريد و در يك ظرف دردار كه درش كاملا جفت مي‌شود بگذاريد. دو تا پياز متوسط را رويشان رنده كنيد و تا جايي كه جان داريد به‌آن ادويه و فلفل و زعفران بزنيد. بعد بطري آب‌ نارنج دوست‌داشتني‌تان را بدون خساست و بدون درنظر گرفتن اين واقعيت كه اي واي دارد تمام مي‌شود، با سخاوتمندي هرچه تمام‌تر در مخلوط حاضر سرازير كنيد به اندازه‌اي كه گوشت تويش شناور بشود. نمك بزنيد؛ فراوان نمك بزنيد. غذاي كم‌نمك به لعنت خدا هم نمي‌ارزد. فلفل دلمه‌اي برداريد دو تا مثلا( اينكه چه رنگي باشد فرق نمي‌كند. من خودم سبز كلاسيك را هميشه ترجيح مي‌دهم). دراز و باريك توي مخلوط خردشان كنيد. بعد يك تركيب يك به دو از شراب سفيد و روغن زيتون را در حد يك ليوان توي ظرف بريزيد( اگر ناراحت الكل هستيد، اگر اسلام به خطر مي‌افتد، اگر الكل به كبد آسيب مي‌رساند، به جاي شراب سفيد دو قاشق بالزاميك بزنيد ولي آخر اين چه كاري است؟ هان؟ الكل بخوريد. به اندازه بخوريد. الكل بعد چهارم حيات است. خدا بزرگ‌تر از آن است كه يك مخلوط يك به دو از الكل را به دل بگيرد!) و با دست بله با دست و نه با قاشق يا همزن يا دستكش ( با آشپزي‌تان معاشقه كنيد لطفا) مواد را تا جا دارد و جان داريد به‌هم بزنيد و قاطي كنيد. خب حالا در ظرف را خوب ببنديد و در يخچال بگذاريد و 48 ساعت برويد پي كارتان( نه! 48 ساعت زياد نيست). چند ساعتي يك‌بار كه از كنار يخچال رد مي‌شويد ظرف را حسابي تكان تكان بدهيد و برويد، درش را باز نكنيد، ور نرويد. بعد از دو روز سيخ‌ها را برداريد، چرب كنيد و يك در ميان تكه‌هاي مرغ و گوشت را از آن رد كنيد و لابلايش فلفل دلمه‌اي و پياز جا بدهيد. يكي دو سيخ هم براي كباب سبزيجات كنار بگذاريد. دلتان مي‌آيد مثلا كباب كدو يا فلفل تند نخوريد؟ حالا باربكيو يا منقل يا آتش را روشن كنيد و دود راه بندازيد. دود كلا پديده روشنفكري خوبي است. دود كباب كه روشنفكري و بورژوازي توامان است. اگر حالش را داشتيد يك ظرف بزرگ مخلوط ماست پرچرب و بادمجان كبابي كوبيده‌شده و سبزي‌هاي خوشبو و موسير رنده‌شده هم درست كنيد. حالا ديگر كباب‌ها مغز‌پخت شده‌اند؛ لاي نان بگذاريد و سر ميز بياوريد و به خدا قسم كه رستگار شويد.
من از آن دسته آدم‌هايي هستم كه تئوري انسان در شرايط سانسور به خلاقيت مي‌رسدِ آقاي كيارستمي را نمي‌فهمم يعني اصلا از فكر كردن به آن هم متنفرم چون از نظرم اصل ماله كشيدن بر ردپاي ديكتاتوري است. اينجا، در اين غذا مراد از مرغ، مرغ است. با وجود همه گرفتاري‌هاي كمبود و گراني‌اش لطفا كيارستمي نباشيد، به خلاقيت نرسيد و تغييرش ندهيد چون اسم اين غذا كباب است. سي سال است كه سينماي ايران حق ندارد تصوير زن و مرد خوابيده كنار هم را در يك قاب بسته نمايش دهد؛ سي سال زمان كمي نيست اگر سانسور جواب مي‌داد! من اما خلاقيتي نمي‌بينم. شما چطور؟!  
 
پ ن :  یک هم خوانی بسیار لذت بخش را با شما شریک می شوم. خودم را به مدت چهل و هشت ساعت آرمیده در این پست متصور می شوم .