۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

یک : صدای موسیقی از طبقه بالا دلیر می شود و مته می ندازد توی قلب آدم و براده های خاطراتت می پاشد روی لحظه ات
دو: وقتت هایی که به صورت دلتنگی به عزیزی فکر می کنم هیچ ظاهر زیبایی ندارم
سه : یک روز خواب آلود و کرخت دارد می گذرد و دلم تخت و ملحفه های چروک ( سلام ف ) می خواد
چهار: لیست آنچه در پنج روز کاری کرده ام را هنوز آماده نکرده ام
پنج: منتظر است زنگ بزنم
شش: کوله پشتی ام را خالی کرده ام و پتوی سفر و لباسهای را شسته ام و می روم که بچینمشان توی کیفو آتیش کنم سمت جاده ای جدید
هفت : پارتی های جدید در راه است
هشت : دلم نمی خواهد ببینم و بشنومش
نه : دلم برای کوچولوی دوست داشتنی هم خونم تنگ شده اما دلم می زند زیرش
ده: پنیر به مقدار مکفی در هر سفری لازم است
یازده : موسیقی سفر جور نکرده ام .می رویم برای هر آنچه پیش بیاید خوش آید
دوازده :یاد آداب بی قراری های قبل از سفر افتادم
سیزده : کتابهایم به شدت چشمهای مرا می طلبد
چهارده : یک دلم مانده پیش " تماما" مخصوص تا حالم را خوب کند
پانزده : من از ایران هفده خواننده دارم که نمی دانم چگونه فیلتر را بانام ایران می گذرانند .سلام می کنم و روبوسی طبعن
شانزده : بیایید برای آنهایی که نمی شناسیم دعا کنیم .هان ؟
هفده : معجزه دارد کار می کند .باور کنید
هجده : گذر از راه تو ؟ نتوانم . نتوانم
نوزده :آیدا یک چیزی نوشته بود خیلی صفا کردم
بیست :دانه ی انار !
بیست و یک : زلزله ی شمال غرب کشورم ایران
بیست و دو : غار نشینی
بیست و سه : عکس بازی
بیست و چهار : آرزوی دست یافنی من ...