۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

من یادم نمیومد ...

بابام یه دوست دختر داشته اسمش افسانه بوده . توی خونه ی بچگی آ توی کمد دیواریای چوبی بزرگ یه جا نواری بود که توش یه کاست بود ماله شهره . طبعن اورجینال خریداری شده بوده. عکسش بود با یه کت یا بلوز نارنجی و یه شلوار جین .نمی دونم چرا فکر میکردم بابام عاشق این بوده ؛ یا این همون افسانه ست . بعد سعی میکردم هیچ وقت مامان اون کاست رو نبینه .فکر می کردم غصه می خوره . چه غصه های بزرگی به قلب کوچیکم دادم .عه عه عه ( سلام همسفر) 


عکس مربوطه رو هم پیدا کردم .

۱ نظر: