۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

همه آنها عمیقا به گونه‌های غیرقابل باوری زخم خورده‌اند، همه‌شان خسته‌اند.اینقدر خسته‌اند که حتی متوجه نمی‌شوند که خسته‌اند این آدم‌ها همیشه در نیمه شب از خواب بیدار می شوند، مطلقا همیشهاغراق نمی‌کنم وقتی این را می‌گویم.  و این واقعا مهم است که من به رویشان، در آن کورسو، لبخند بزنمیک لیوان آب خنک دست‌شان بدهمگاهی اوقات قهوه و یا چیزی می‌خواهند، برای همین مستقیما به آشپزخانه می‌روم و برایشان درست می‌کنمبیشتر وقت‌ها وقتی تو این کار را می‌کنی، آرام می‌گیرند و دوباره به خواب می‌روندفکر می‌کنم، تمام چیزی که این آدم‌ها می‌خواهند این است که کسی را آنجا داشته باشند، کنارشان خوابیده باشد. +

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر