۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

خُرم آن دل

تعطيلات آخر هفته خيلي شلوغ خواهد بود. بايد بشينم با خودم سنگ وا بكنم. كه چي شد تو را دوست داشتم؟ تو چت شد كه اصلا نفهميدي؟ همه كوچه هاي علي چپ رو بگردم. كه خودت رو كجا بردي گم كردي. از توي چشم تو به تمام تير چراغ برق هاي محله تون نگاه كنم كه آگهي دلم چه براي نامبرده تنگ شده را ديدي يا نديدي! برت دارم از نيمكره راست مغز ببرم سه بُعدي قلبم رو بگرديم با هم. بعد قلب رو آب و جارو كنم. كه اين بابا بازيش يه چيز ديگه س. بعد به بي گناه هاي بعد از تو كه خواستم جاي تو دوستت دارماشونو بشنوم رجوع كنم. اكسيوز مناسب با حفظ مقام تحويلشون بدم. خواسته باشم بهت فكر نكنم اما نتونسته باشم. جاي همه نتونستم هام يه خنده يواش كرده باشم به خودم. بعد بشينم پشت كانتر علف خورد كنم. بگم نميشه بابا. ول كن دلتو.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر