۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

دیوارهای خانه ام را به عکس تو آویخته ام ...

يك عكس است در شكم بازها كه ماهي قزل آلايي را نشان مي دهد كه چشمش از سرخ شدن سفيد شده و پلو زعفراني و اينها.كجا؟ اروندكنار. توي كيفم يك كرم دست دارم ماههاست. كرمي با بوي تمشك و ميوه هاي جنگلي. لاك هاي پام آبي نفتي خيلي خيلي تيره و براق است كه از مغازه اي در سفر هاي پيش خريدم. ديروز يك كت سبز يواش ديدم با خال هاي ريز و يواش تر سفيد رنگ. امروز توي يكي از شهر كتاب هاي شهر قرار دارم استادم را براي خداحافظي ببينم. شجريان از نوع همايون داره مي خونه. روز تعطيل باقالي پلو به سبك و سياق خودم پختم. ليموي تازه و برش داده شده هم توش ريختم. ملحفه هاي شسته شه بوي سفيد شوي سافتلن مي دن. ديشب يه كفش اسپرت زيتوني ديدم و ازش رد شدم و يك ساعت بعدش خريده بودمش. اون روز زنگ زدم تولد دوستمون رو تبريك بگم هي مرور كرد هي آخ آخ آخ سر دادم. رفته بودم شريني الف واسه خونه خريد كنم، چيز كيك داشت. داشتم زير دوش خودمو مي شستم حموم بوي واكس موي كريستال مي داد. همه اينارو گفتم كه بگم "ديوارهاي خانه ام را به عكس تو آويخته ام". فرار مي كنم از اروند كنار، سافتلن، لاك هاي تيره،پارچه هاي خال دار، شهر كتاب، ليمو، كفش، چيز كيك، عطر، حس شامه. پناه مي برم به تمام اقلام نامبرده. 

پ ن : عنوان قسمتي از شعر شمس لنگرودی است. 

۲ نظر: