۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

خواستم برم مانیکور. اما دیدم خودم باید بنشینم ناخنهامو لمس کنم. چه این مدت کوتاه موندن و نفهمیدم. اون روز توی ماشین پشت چراغ قرمز دستمو گذاشتم پشت سرم و نفر پشت سری گفت عه ناخنات کو؟ دستات چه خوشگل بودن! دلم هری ریخت. امروز برای روزهای باقیمانده عمرم را دلم می خواد لب گل های مردابم بگذرانم. دلم می خواد با خودم، خودم باشم. نشستم توی تخت. کرم ناخن برداشتم. دور ناخنامو چرب کردم و شروع کردم به پوست گیری. ناخنها رو سوهان کشیدم. چه زن درونم پوست پس داده. نه یک بار. دوبار چرب کردم. کرم دور ناخن خوشبو... رخت های سفید و حوله ها رو ریختم ماشین لباسشویی. قسمت شستشوی بعد از سفرم.دارم سخت می گذرانم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر