۱۳۹۶ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

برگشتم خونه از پیش بابا. مستقیم رفتم توی تخت. زیر باد کولر. زاناکس زدم. چشمهامو بستم. بابا بهم قول داده همه چی رو درست می کنه. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر