۱۳۹۷ دی ۲, یکشنبه

از نامه ها

سلام 
روزهای بسیاری است روی ماهت را ندیدم اما چند دقیقه پیش نامت را صدا زدم. می دونی هنوز فکر می کنم آدمها یک گوش متحرک دارن برای کسانی که دوستشون دارن و می تونه فارغ از فیزیک در جهان معلق در حال حرکت باشه. 

راستش رو بخوای مدتهاست خیلی کمتر بهت فکر می کنم و آدمها رو کمتر شبیه تو می بینم توی خیابون. اما دیشب و پریشب بدون اینکه قبلش بهت فکر کرده باشم خوابت رو دیدم. حتی وقتی بیدار شدم خوابم یادم نبود و امروز صبح وقتی رسیدم کتابخونه موقع کارت زدن دیدم شت روز تولدته. 
خیلی خنده داره اما من هنوز وقتی باهات صحبت جدید دارم می چرخم رو به جایی که آخرین بار دیدمت. جنوب شهر. امروز می تونستم برات بلیط بفرستم مثل سالهایی که با هم بودیم و هر سال می رفتیم سفر. می تونستم برات یه ایمیل یا یک مسیج بفرستم ، یه آهنگ یه عکس یا ویدیوی آیل نور لاو اگین لیدی گاگا رو یا یه پیغام مسخره و حتی یه آرزوی از اون مسخره تر. اما هیچکدوم رو نفرستادم. 
من همه شعرهایی که ترانه سراها هنوز نگفتن رو پشت موتور وقتی تَرکِت می شستم بهت گفتم نه ؟ یا وقتی که داشتی پنجره ها رو رنگ می کردی برای عضله های تنت آهنگ ساختم؛ نزن زیرش! برای همین هیچی فایده نداشت. وقتی کسی رفته؛ رفته. اتفاقی که می افته اینه که کسی که می ره باید بره و نباید هر از گاهی بری جلوی دست و پاشو بگیری. 
اگر خواستی شمع فوت کنی ، نفست بلند باشه.
تولدت مبارک 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر