۱۳۹۱ شهریور ۱۲, یکشنبه

آیدا فتح بی نهایت است

انسان را می دانید ؟ من خودم را اینگونه می دانم که پاشم بروم توییتر چهارتا خط بخوانم یک جور بی قراری ام باید پاشم بیایم خانه ی خودم . سر راه بروم فیسبوک سری بزنم دلم تنگ تر خانه ام می شود .خانه ام طبعن اینجاست . وسط میهمانی و جمع دوستان گاهی می زند به سرم که باید بنویسم یک چیزی را .همان روایت کردن زندگی .همان چیزی که خرس می گفت " سلام خرس " . 
اینجا وقتی خوبم می نویسم . وقتی خوب نیستم هم می نویسم . داشتم یک رکوردی گوش می دادم که این را می خواست برساند که اگر رفتی ماشین خریدی، آمادگی تصادف و دزدی اش را داشته باش . اگر رفتی خوابیدی و حامله شدی آمادگی سقط جنین اش را از روز بعد تا هر وقت که زنده ای و زنده است را داشته باش. رفتی با کسی رابطه ای ساختی .... (این را می گذارم بعدن می نویسم ) . رفتی خانه ای خریدی و چیدی آماده ی ویرانی اش را با یک زلزله داشته باش ! بعد فکر کردم چه هول عجیبی دارد این پیام . زارپ بستم رکورد را ! اخبار گرانی گوشت و مرغ و کوفت و اینها آرام بخش تر است فعلن انگار . چه جور راضی می کند ما را زندگی ؟ این خودمان هستیم که خودمان را راضی می کنیم و این است حقیقتی که بوی ماهی می دهد .
هفت هشت ساله بودم که با بابا و دانه انار در حد یک خانواده رفته بودیم نوشهر. آن وقتها یک ماشین زرد کشتی طوری داشتیم . بعد ما ماست خوردیم . ماست کیسه ای . بعد از کوچولوترینمان مسموم شد تا من . بعد سوییتمان لب دریا بود . تا صبح صدای موج ها که می کوفت به سنگ و ساحل . انگار دریا وحشی شده باشد ها .بعد ماست کیسه ای در دلمان وحشت دریا را هزار چندان کرده بود . حالت تهوع چهل بست نشسته بود توی دل و روده ام .چشمهایم را می بستم که زود شب تمام شود . چشمهایم را می بستم که صدای دریا را نشنوم ! چشمهایم را می بستم که بوی نا و دریا و لاشه های ماهی با ماست کیسه ای لعنتی دست به یکی نکند . چشمهایم را می بستم تا کسی بیدار نشود .که سفر زهر نشود ...

پ ن : آیدا را صبحی می خواندم . می دانید ؟ من دو آیدا می خوانم .(سلام آیدا - سلام اون یکی آیدا )  شاید سه تا هم . یادم است برای یکی شان یک بار نوشتم می دانی دلم می خواست آیدا بودم ؟ خیلی قبل تر ها نوشته بودم . نمی دانم کدامشان حتی ! دلم می خواست کدامشان بودم واقعا ؟ خلاصه اینکه صبح نوشته بود "جهنم یعنی دیگران " ! رویت را می بوسم از خیابانهای بلوار کشاورز . همین !

 

۲ نظر: