۱۳۹۳ دی ۱۰, چهارشنبه

دورت بگردم را بسط دهیم به سطح بزرگتر می بینیم که سیاره ها می چرخند و زمین می چرخد. گالیله شده ام این چند وقت و هی فکر می کنم دارم می چرخم. خارج از اینکه سماع همیشه برایم لذتی بوده و هست و حینش حس می کنم نوک قله زمین ایستاه ام و لباسم را موج حرکت زُحل دارد می برد. چرخ دنیا داره می چرخه که خیلی عامیانه است و در عین حال خیلی صادقانه است، داره یه چیزایی رو می گه که هر چقدر می شینم بهش فکر می کنم یک کم خُل تر و خوبتر می شوم. سبک تر می شود بار دنیا روی کولم. اون روز بعد از سماع نشستیم دور میز و آّب هویج سفارش دادیم. توی آبمیوه گیری همه چیز داشت می چرخید. نون گفت مولانا بچه بوده می چرخیده توی بیابونا تا سر کسی آورا نشه. سرش رو بگردم آخه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر