۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

نشرخواني- چهار

حرف که می زنی/ من از هراس طوفان/ زل می زنم به میز/ به زیر سیگاری/به خودکار/ تا باد مرا نبرد به آسمان./ لبخند که می زنی/ من- عین هالوها- زل می زنم  به دست هات/ به ساعت مچی طلایی ات/ به آستین پیراهن ات/ تا فرونروم در زمین./  دیشب مادرم گفت تو ازدیروز فرورفته ای/ در کلمه ای انگار/  در شین/ در قاف/ در نقطه ها....

حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه/ مجموعه داستان کوتاه مصطفی مستور/نشر چشمه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر