...نفرت؟چرا نفرت؟تلخي بس است.نفرت که چيزي نيست.نفرت را آسان ميتوان رد کرد.آسان ميتوان بخشيد،آسان ميتوان بخشود،اما نميتوان که فراموش کرد.چشم پوشيدن، حتي محبت مجاني، اين حتي يک وظيفه است.ولي تلخي.آي تلخي،تلخي.
وقتي که روح تلخ ميشود تلخ ميماند.کاري نميتوان کرد.تلخي انگ است.داغ است و مهر و نشانه است.ميماند.ميشود هويت انسان.مانند رنگ چشم.هر چند رنگ چشم دنيا را رنگي نميکند.ولي تلخي...تلخي.تلخي تصويرهاي تلخ ميسازد.تلخي تصوير واقعيت است...
وقتي که روح تلخ ميشود تلخ ميماند.کاري نميتوان کرد.تلخي انگ است.داغ است و مهر و نشانه است.ميماند.ميشود هويت انسان.مانند رنگ چشم.هر چند رنگ چشم دنيا را رنگي نميکند.ولي تلخي...تلخي.تلخي تصويرهاي تلخ ميسازد.تلخي تصوير واقعيت است...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر