وبلاگ نویسی یک داستان جدا گانه است و وبلاگ خوانی یک حال جداگانه ای می
دهد . پراکنده نویسی هم که کار من باشد داستان خاص خودش را دارد که هر چند
سال یکبار کوچ می کنم جای دیگر و خواننده ها را گاهی با خودم می آورم و
گاهی آنها را همان جا جا می گذارم . داشتم اسامی وبلاگ نویسان کاندید را
می خواندم و اینکه من این سالها اینها را کم و بیش گاهی هم بیشتر از این حرف
ها خوانده ام ، بهشان فکر کرده ام ، گاهی برایم یک دید تازه درست کرده اند
، گاهی خندیده ام کلی و ...
نوشتن در آدمی خو می کند ، رشد می کند .
گاهی مثل یک بامبو زرد می شود اما یادش نمی رود که هر از گاهی سیخونکی بهت
بزند که "های آدم من از درون با تو حرف می زنم ، من را بنویس " .ادرس این
وبلاگ بنا به دلایلی در وبلاگ های سابق نیامده ، اما زمانی که این نوشته
پابلیش می شود به تاریخ روزنوشتش ،کلی وبلاگ های خوب ببینید آنجا و بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر