۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند !

روزی که خانم "ق" برای مصاحبه آمده بود من مرخصی بودم به هر دلیلی و در انتخاب و استخدام کارمند برای بخش دیزاین هیچ دخالتی نداشتم مگر اینکه مدیر محترم بپرسد چه جوریاست و ما یک نظر سطحی ای بدهیم . قد هیچ ربطی به استخدام و کار ما نداشت اما مدیر محترم به طور کلی آدمهای قد بلند را دوست تر میداشت و تا آن زمان بلند قامت ترین شرکت ما بودیم . فرداش که کیفم را از دوش به میز حواله کردم خانمی با قد صد و هشتاد و نمی دونم چند از در سرویس بهداشتی خارج شد و سلامی به من کرد و برای خوشآمدگویی دستی به هم دادیم و توی دلمون گفتیم " وَاووو" 
مطابق روال همیشه بعد از کار ورزش می کردم .سال ها بود همون باشگاه  می رفتم .خانم قاف هم اومد اونجا . رشته هامون متفاوت بود هر از گاهی وقت انتظار برای آماده شدن آبمیوه ام اونجا می دیدمش . خانم الف که جوش خورده بودیم به هم و با هم می رفتیم می اومدیم اشاره ای به طول بالا تنه ی خانم قاف کرد .ما اصان نمی گیم چی و اینها یا بد و خوب .سالهاست که من اون میز و اون کارو همه چیزو با بوسه ای گذاشتم کنار .چند وقت پیشا گزارشی از ارز(عرض؟) اندام ما که از ایشون نقل شده بود به گوشمون رسید . خواهر من ، برادر من حافظه تو ! قضاوتتو ! از همین جا تشکر می کنیم  از همه ی کسانی که نان را نرخ روز می خورند و هر چیز را همان جور که دوست دارند تعریف می کنند . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر