۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

بنی آدم اعضای کدوم قسمت یکدیگرند دقیقا؟

در مورد یک اتفاقهایی و یا احساساتی همان موقع نباید نوشت . باید بگذاری زمان از آن بگذرد بعد از اول بنویسی اش که آنطور بود و آخرش اینطور شد .البته ممکن است حتی روزی که می نویسی آخر داستان نشده باشد هنوز.
 مثلن من از دونه ی انار نمی تونم یهک هو  بنویسم آن روز رو .تیکه تیکه می نویسمش چون اگر بیشتر از پنج دقیقه نوشتنم طول بکشد انگار کن آدمی رفته باشد حمام و برنگشته باشد قطعن مُرده ام پای کیبورد .
خوب یا بد .زرنگ یا پخمه ما نتوانستیم وقتی حال کسی خوب است دکمه ی شلوارمان را باز کنیم و حالش رابا محتویات شکممان به گند بکشیم . وقتی کسی چند بار زنگ می زند یا ممکن است دوباره استفراغش گرفته باشد یا پشیمان است یا هر وضعیت دیگری ؛به آن فکر می کنم شاید کار دارد . شاید می خواهد حرف بزند تا نمیرد .شاید گیر است .حالا این آدم یکبار در زندگی اش روی تو راه رفته ،یکبار به تو گفته راه باز و جاده دراز یا بهتر بگویم هررررری ! ؛ یکبار گفته خداحافظ و تق ! ؛ یکبار گفته شما صاحب کاروانسرا ؛ یکبار گفته شما سوء استفاده چی !؛ ... حالا حرف دارد .حرف یعنی یک سری چیز که هنوز نگفته تا تو مثل بزغاله زل بزنی به روبرو و لال بمیری .گوشی ات یک دکمه ی سبز دارد آن را بزن تا مردم خلاص شن .
آیا من انسانم ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر