زاناکس
۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه
وعده
یک روزی می آید برایت از وقت هایی که پا درد داشتم و چشمهایم را بستم و به نوازش دست های خوب تو فکر کردم می گویم و بعد می روم تا کمی بخوابم
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی