۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

وعده

یک روز برایت از ویترین هایی که میخکوبشان شدم و به این فکر کردم اگر تو بودی کدام را برای چه کسی می خریدی می گویم و بعد خودم را مشغول ریختن چای می کنم