۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

از همخوانی ها-نامه


با شمام
بله شما !
این آهنگو شما پلی کن
http://search.4shared.com/postDownload/hnnddvRk/EY_DARD_EY_YADe_YAR_-_DANG_SHO.html

پلی نکردی بقیه شو نخونیا!
اجازه بدید سلام بدم خدمتتون ...

می دونی یه وقتایی آدم دروغای کوچیک می گه .مثلن دیشب که زنگ زده بودی من خواب بودم .به جونه خودم ساعتو نگاه نکردم که ببینم چنده که بعدن مسخرم نکنی که خواب بودی تنبلی و اینا ! بی اینکه ساعتو نگاه کنم گفتم بیدارم .دراز کشیده بودم !دلیلش بماند .
آدم وقتی هیچ آدرسی از کسی نداره باید چه کار کنه ؟ انگار قدیما که نامه می اومد در خونه از آدمی از راه دور خیلی خوب بوده .آدم دلش قنج می رفته .شاد می شده .نمی شده ؟ فکر کن ...
پست چی با دوچرخه بیاد زنگ بزنه -.از اون زنگ قدیمیا که برام تعریف می کردی بابات بچه بوده رفته زنگو محکم کشیده طفله معصومی که مادر باشه بیدار شده و مادر جانشون شب برای پدر جانشون تعریف کرده  و ... - صدا کنن برای آقای فلونی نامه داریم . تمبر داشته باشه از اون رسیدا ازت بگیرن امضا کنی از اون امضاها که می خواستی بنز ببری ، می کردی ....

چیه خوب ؟ آدرس نیست اینجا واست نامه می نویسم . الان 46 روزه چشمام نیدتت .شک نکن! نشمر ! الان از روی تقویم شمردم .جونه خودم .زیاده نه ؟ خییییییییییییییییییییلی زیاده ! واسش دیگه نمی شه گفت دلم تنگته فلونی .دیگه فاصله هه شرمنده ست ...

اون روزی رو که زنگ زدی که چهل و هشت ساعته توی شهر توام و فردا دارم می رم ،شب بود زنگ زدی .گوشیم روی میز بود . خودم بعد از مدتها سجاده مو که یه فرش یشمیه پهن زمین کرده بودم و چادر نمازم هنوز روی دوشم بود .داشتم با خدا حرف می زدم ... چی می گفتم حالا بماند ! چهل و هشت ساعت یعنی خیلی ! یک ربعی که ازت زمان گرفتم تا بهت خبر بدم که شبونه می آم یا نه واسه این بود که فکر کنم . فکر به آدمی که چهل و هشت ساعت توی هوای من نفس می کشیده و ندیده منو .کسی که حالش شبیه حاله من نبود .دو تا دنیای جدا از هم .دو تا حاله بی شباهت . هی از خودم می پرسیدم کجاست غرور ؟ جواب می دادم غرور کیلو چند ؟ پس اون چرا ... ؟ جواب می دادم تو چرا نه؟! بذار بی سرو صدا اومده بی سرو صدا بره .... ! جواب می دادم اگه نبینیش ؟!
بماند !!!!
آهنگ اگه تموم شده شما ریپیتش کن .بذار همین جوری که من دارم می نویسمش شما بخونیش .
اینجاش که می گه درد اوووووومد .... آزمایش خون که می دادم دردم اومد .هم دستم ، هم دلم ! راضیش کردم اما .بماند!

"اونجاش که می گه : یادمه اون شب که رفتی چشمو بستم ، شیشه ی عمر جوونیمو .... " خواستم بگم گرفتن نگاه آخر از راهی که عزیزی داره می ره سخته .خیلی سخته .موقع هایی که می گفتم برو ببینم رفتن چه شکلیه ، موقع هایی که بی راهنما ستاریو می پیچم بالا - حتی الانشم - نمی تونم پایینو نگاه کنم .ترس از ارتفاع می گیرم انگار .


 ببخشید که بی هوا دوست داشتم . بی هوا دیوونه شدم . بی هوا جانم بند شد . بی هوا دلم از کفم رفت .بی هوا دیگه به آخرش فکر نکردم
روی نامه های اینجوری جای دست نمی مونه .رد چشم خواننده می مونه اما . جای خیسی چشم نمی مونه اما ....

مواظب خودت باش دوست