۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

خود ارضایی

در بدو ورود فضا و آدمها را دوست نداشتم  اما یک چهره ی آشنا بود .کمی غر زد که چرا نبودی ؟ کجا بود ی؟ این چه وضی است ؟ و من بی توجه هی تاکید می کردم که آره نبودم ..آره ورزش هم نمی کنم ...آره .... بعد از کلی پایین تر از کف آرودن خودمان نشستیم تا موهایمان را بشویند .
 خوب اینکه من آدم روونی نیستم مشخصه پس خیلی سرسری گفتم فقط نرم کننده کن موهامو . دخترک خشک مختصری کرد چکه های آبی که از تنم سر می خورد و توی کمر شلوار جینم گم می شد رو و ما رو سپرد دست استاد . خوب خانم استاد دست به شانه شد و کجا رفت آن موهای خوب و یک دست ؟ چه کردی با خودت ؟
 در این اثنا من فکرمیکردم واقعا" چه کردم ؟ کاری نکردم به خدا ! بعد دست به قیچی چند بار گفت باید این برود آن برود پس آن رفت و این رفت ! منم همه چیز را تاکید می کردم .مثل یه خرس احمق حتی . خوب در آخر می خواستم خیلی بد کنم با خودم .خارت خارت قیچی و گندی که به قیافه زده بودم بس نبود گفتم براشینگ ! ایشون هم براشینگ ! بعد بلند شدم یه دونه از اون محلول های معجزه آسا ی چند هزار تومانی کردم در پاچه خودم فرو و مبلغ هنگفتی تقدیم و طول مسیر را به صورت فحش و ناسزا کنانی  طی کردم. 
مبحث اینست خوب گیرم که موهایم اصلن مریض! اصن آخرش چسیت ؟ کچلی ! هوم؟ خوب کچل می کنم می رود اما این با خودم بد تا کردنه تا کجا ؟ به خودم گند زدنه ؟ استیبل نبودنه ؟ اینا گند است ..اینها کچلی می آورد.اینها محلول معجزه آسایشان کجایند ؟