زس، امشب با تنور می خواهیم شام بپزیم .این کار رو به خاطر رفاه حال خودمان می کنیم . رفاه حال یعنی تدارک کمی خوشبختی. قرار شده تنور برایمان غذا و من پیش غذا بپزم .سعی میکنیم در تمام مدت حرف های شادی بخش بزنیم . چون که می دانی ؟ شادی سخت دست و پا می شود اینجا . (اونجا چی؟) بعد شام هم سخت دست و پا ... یارانه ها هنوز همان مقدار قبل است .(راستی یارانه ات را بگو دلار کنند برایت بفرستند .خودش غنیمت است ) .راستی زس ، ما به یاد اون شب که دور هم جمع شده بودیم و هفت کثیف بازی کرده بودیم و شام یکی از بچه ها را تو سفارش نداده بودی گاهی آخر غذا گلریزون می کنیم . کلن واژه ی گلریزون را به نام تو در وسط دلمان ثبت کرده ایم .
این نامه رو که خوندم کلی ذوق کردم، چون چند تا چیز که دوست دارم توش هست :)
پاسخحذفدر ادامه باید بگم داشتن تنور مزیتیست که من ندارم! نان خانگی نخواهم داشت و خانه ام هم به این راحتیها گرم نمیشود. پس خوشا به حالت.
در مورد شادی هم خودت بهتر از من میدونی که شادی تو دل آدماست نه تو جاشون. کافی یکی رو داشته باشی که دلت باهاش شاد شه! یا نه، مثه من کسی رو نداشته باشی و خودتو بزنی به شادی، یا در نهایت اگه هیچ راهی نبود انقدر سر خودتو با کار گرم میکنی که نفهمی شادی یا ناراحت.
یارانه ام به دلار میشود یک وعده شام، تازه شام بدون صفا...
گلریزون کلاً امر پسندیده ای هست، حالا میخواد برا شام باشه یا برا شادی. شام رو که نمیتونم ازتون بگیرم، ولی اگه با گلریزون برام شادی بفرستی ممنون میشم.