تقويم برايم خيلي وقت است مرده. شده اين جوري كه بعد از خواب هميشگي دونه انار. بعد از جدايي. قبل از اون باري كه رفتم شهر بازي و اون دستگاه خركي رو سوار شدم و از ترس مُردم. روي صورتم يك جاي بخيه دارم. هر وقت هيچ نشانهاي از هيچ كدام از اتفاقها يادم نيامد تا بگم قبل از اون و بعد از اين، زخم كمكم ميكند. چه جوري؟ عكس را زوم مي كنم. اگر رد خط را يافتم ميگم قبل از زخم يا بعد از زخم. اگر نيافتم به زخمهاي ديگري كه خوردم و جا ندارند حواله ميكنم داستان را. منكر هم نميشوم كه عكسها حق مطلب را ادا نميكنند. شما؟ سوت بلبليتونو بزنيد.
منم به طرز مشابهی، مبداهای تاریخی عجیب و غریبی پیدا کردم که روزها و شبهام با اونا حساب میشن. مثلن امروز شد پنج ماه از چهارشنبهی سیاه..
پاسخحذفپینوشت: عکسات چه خوب هستن..
شباهت
حذف