۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز


هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان
در چشمم از تمامي خوبان، سری هنوز



سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز



ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز



آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را
در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز



با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز



جناب حسين آقاي منزوي

۱ نظر: