۱۳۹۲ مهر ۲۳, سه‌شنبه

واسه همه مي شه؟ حتي من؟ يعني يه روزي من ديگه خواب اونايي كه دادم رفت رو نمي بينم. يه روزي ديگه انگشت اشاره نمي شم تا بگم آره حق با تو بود. يه روز كه همه ي آرزوهات پشت هم، بي وقفه مثل ريختن مهره هاي دومينو اتفاق بيفته. يه روز كه احساس كني خوب ديگه چي مي خواستم كه نيست؟ بعد خودم جواب بدم هيچي. ايده ال نگري نيست اصلن. يه سطحي از انتظاره. انتظار از كسي نه. يه سطحي از درك كه آدمايي كه منتظر موندن براي يك اتفاق خوب دركش مي كنن. يه روزي كه نگراني زير رگاي سبز دستام لمس نشه. يه روزي كه همه ي اونايي كه دلم خواسته برگردن برگشته باشن. قاعدتا خيلي هم ازم رفته باشن. هي منتظرم. مي دونم مي آد. ايمان داره كار مي كنه هنوز. نبض داره. زنده است. اون روز لطفا دور نباش.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر