۱۳۹۲ اسفند ۶, سه‌شنبه

«انچه ان هنگام زندگي ميكرديم، و هر چهارتامان از ان اگاه بوديم، اين بود: چيزي شبيه يك روز مرخصي اضافي حين خدمت ، كمي مهلت، فاصله بين دو پرانتز، يك لحظه لطافت. چند ساعتي كه از ديگران ربوده بوديم... تا چه زمان ياراي ان را خواهيم داشت كه اين چنين خويش را از بند روزمرگي برهانيم و جانانه نفسي تازه كنيم؟ زندگي هنوز چند روز مرخصي برايمان اندوخته بود؟ و نيز چند تا دماغ سوخته؟ چند تا دلخوشي كوچك؟ كي همديگر را از دست ميداديم و رشته ها چگونه ميگسستند؟ »                
گريز دلپذير- گاولدا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر