فکر می کنی یک روز با کسی می روی کافه ای در مرکز شهر و اوضاع را جور دیگری تصور می کنی. یک روزی پس از باران می روی با نفر دیگری و آدم های قدیمی زندگیت را میبینی که کتاب میخوانند آنجا وکنج دلنشین آرزوهایشان می باشد.
سلام دختر، چطوری؟ از ایران رفتی؟ من هی خوندم هی سر در نیاوردم طبق معمول البته! یه روشنگری بکن ببینم چی کاره ای؟قربانت
سلام دختر، چطوری؟ از ایران رفتی؟ من هی خوندم هی سر در نیاوردم طبق معمول البته! یه روشنگری بکن ببینم چی کاره ای؟
پاسخحذفقربانت