رسيديم كنار دريا. ماسه ها را زديم كنار و گود شد. با ماشين جلوي باد را گرفتيم تا سايه هم داشته باشيم. آتش بنا كرديم. كتري آن كنارتر آب را جوش آورده بود. نيم ساعت بعد سوسيس كباب شده و ماهي و چايي داشتيم. دراز كشيده بوديم رو به آسمان؛ باد و آفتاب هم داشتيم.
باز هم یه حس فوق العاده را با تو تجربه کردم ...
پاسخحذف:)
حذف