مرد در ميدان مركزي انگلستان يك خانه داشت كه از هر حالي مي ارزيد. يك روز دست مي كشد از كار كارمندي و كت و شلوار و كراوات و آداب و معاشرت و مي فروشد خانه را. يك قايق مي خرد و يك خانه اجاره مي كند حوالي شهر. كت و شلوار را هم مي گذارد بري روز مبادا.
ای وای... نه... ببخشید جویس کرول اوتس نبود. یه نویسنده مرد بود اصن... اسمش خاطرم نیس... پیرمردا تو زیر زمین خونه شون قایق سواری می کردن... اسم نویسنده ش خاطرم نیست الان...
مرده انگلیسی بوده حتما؟ عجیب یاد یکی از داستان کوتاه های جویس کرول اوتس افتادم :|
پاسخحذفآره بوده :)
حذفای وای... نه... ببخشید جویس کرول اوتس نبود. یه نویسنده مرد بود اصن... اسمش خاطرم نیس... پیرمردا تو زیر زمین خونه شون قایق سواری می کردن... اسم نویسنده ش خاطرم نیست الان...
پاسخحذف