۱۳۹۳ تیر ۱, یکشنبه

هر قايق اشارتي است به يك زندگي

مرد در ميدان مركزي انگلستان يك خانه داشت كه از هر حالي مي ارزيد. يك روز دست مي كشد از كار كارمندي و كت و شلوار و كراوات و آداب و معاشرت و مي فروشد خانه را. يك قايق مي خرد و يك خانه اجاره مي كند حوالي شهر. كت و شلوار را هم مي گذارد بري روز مبادا.

۳ نظر:

  1. مرده انگلیسی بوده حتما؟ عجیب یاد یکی از داستان کوتاه های جویس کرول اوتس افتادم :|

    پاسخحذف
  2. ای وای... نه... ببخشید جویس کرول اوتس نبود. یه نویسنده مرد بود اصن... اسمش خاطرم نیس... پیرمردا تو زیر زمین خونه شون قایق سواری می کردن... اسم نویسنده ش خاطرم نیست الان...

    پاسخحذف