۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

چه كم از لاله قرمز دارم؟

روزها اين طوري شده كه براي دورترين آدم هاي روي زمين و حتي خارج از زمين دلتنگي نمي كنم. ته دلم يك قرار نزديك مي گذارم براي وصال. مثلن وقتي دارم مسير بيمارستان تا خونه رو رانندگي مي كنم و يك آهنگي مي آد و سر ضرب اول ياد لوگان مي افتم همونجا مي خندم مي گم عه وا تو! بعد با خودم شرط مي بندم كه اين رو اگه گفتي كجا گوش كرديد. بعد تا آخر آهنگ هي كشف جديد مي كنم و دلتنگي اصن نمياد كه بخواد بره. 
بعد كه رسيدم خونه فلفل سبزهاي ريز و لاغر را مي شورم و بينا بين لذت بردن از قطره هاي ريز آب روشون دلم يك لوبيا پلوي پر ملات مي خواد باهاشون. اين روزها اين شكلي شده كه سُس قارچ از نون شب واجب تره و هر شب بر خانه مثل چراغ، سس قارچ با يك چيزي  بر من واجب است. 
اون روز داشتيم كتاب از راه دور خواني مي كرديم و توي اپيزود آخر كتاب بوديم كه خوشحالي عجيبي داشتم به طوريكه روي تخت خيلي تند تند مي غلتيدم و هر از چند گاهي مثل دلفين بلند مي شدم و خودم رو براي خودم لوس مي كردم و مي كوبيدم به روي تشك تخت. يكي از دلايلش اين بود كه نمي دونم چرا و اون يكي دليل اين بود كه صبح دولت نويسنده دميده بود و هم خوان ها دولتشون مثل نويسنده بود. بر مي گرديم به ايمان راسخ راوي به اين ماجرا كه اگر خورشيد طلوع مي كنه پس براي همه طلوع مي كنه و از لاي پنجره همه مون خودشو مي آره داخل. فلذا اگر a مي رود به b و b مي رود به c، پس a مي رود مستقيم و بدون توقف به c. 

۱ نظر:

  1. گل شبو هیچی کم از لاله قرمز نداره فقط باید ببینی که اون گلی ست که میتونه خیلی شاید بهتر از شبو هم باشه و همون قدر لذت و انرژی از اون بگیری

    پاسخحذف