در مسیر در باب کیفیت شب یلدا حرف می زدیم که به نظرم باید بیرون شهر بود و جایی دور آتیش جمع شویم و سرمان گرم باشد و دانه انار را زیر دندان مزه مزه کنیم. در هر حال دورهمی های یلدا یا تنها بودن های یلدا همیشه برایم دل ریز بوده. یک واژه ای باید باشد به نام " دل ریز" که آدمهایی که دل ریختگی را تجربه کرده اند بی هیچ توضیح منظوری آن را می فهمند. آدمهای پشت گیت فرودگاه و خداحافظی ها، آدم های خبر های پشت تلفن دم صبح، آدم های هر چی.
یلدا ضمن بلندای شبش برایم یک دل ریزی عجیبی داشته همیشه. چند سال پیش از اولین یلدای پس از جدایی که گذشتم یک دور افتخار زدم. همان یلدا، هم پس از جدایی بود و هم اولین یلدایی که ناردونه نبود تا انار یلدا را دون کند و به قول خودش آجیل مغز کنیم و تولدش را جشن بگیریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر