پا گذاشته اید در قبرستان ماشین ها؟ شکوه از دست رفته اش را دیده اید؟ صدای آخرین نفس های سرنشین ماشین های چپی را شنیده اید؟ رنگ و برق روز اولشان، صدای بوق آخر، صدای سکوت ممتد... ساعتی بین شان راه رفتم. داشبورد سالم بود و ایربگ ها پاره شده بودند. روی صندلی ها هیچ ردی از خون نبود. دنده، فرمون سر جایشان بودند. سقف از وسط کمی فرو رفته شده بود. یک دنیایی نرسیده به برزخ است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر