زاناکس
۱۳۹۵ خرداد ۳۰, یکشنبه
نازلی سخن بگو
از جمع دور شدم. داشتم پای خط حرف می زدم که شنیدم صدایش را که می گفت یک خبر خوش دارد. که یارش را پیدا کرده. حواسم اون ور خط بود. یک لحظه شنیدم همه جیغ زدند و بعدش من را بردند تا آغوش بگیرم این همه شهامت ابراز حس و حال را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر