۱۳۹۵ آذر ۸, دوشنبه

بافت توسی شل رو از روی رگال برداشتم. کیت فیس تایم کرده داره پیانو می زنه برام. من نشستم وبلاگ می نویسم. سین عکس فرستاده لب آبه نشسته با شوکا رو به دریا . حالشونم خوبه. دنیا خیلی نرمه یواشه. همه آدمایی که توی زندگیم بودن خیلی دور از من دارن زندگیشونومی کنن و حالشونم خوبه. چه خوبه صدای پیانوهه ...
 بافت توسی شله رو از روی رگال برداشتم. دلم خواستش برای روزای سرد. می خوام این روزا سرمو فرو کنم توی زیر گردن خودم. برم خونه باغ شاید. توی پاییز کِش بیام. همه شهر رفته از من.
چند دقیقه بین خط بالا و این خط زل زدم توی صفحه گوشی. حواسش به خودشه. داره می زنه ریز و یواش. انگار داره روی یه چیزی توی زندگی تاکید می کنه. صدایی که از ساز می ده این حس رو می ده بهم. آدما می تونن همو داشته باشن. از خیلی دور، از خیلی نزدیک...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر