۱۳۹۵ بهمن ۱۱, دوشنبه

بچرخ به چپ... خوبه ... این دکتره که داره اینو می گه و از پشت منو نگه می داره با دستش و قلبمو فشار می ده به بیلبیلک اکو. من هم هر از گاهی نفسم رو از درد حبس می کنم و بعد دوباره نفسم رو بیرون می دم. هیچ وقت تا حالا اکو نکرده بودمو بنظرم وقتی می رید اکو همراه داشته باشید. هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیفته اما صد در صد هم نیست موضوع. 
موقعی که داره مهر دوم رو می زنه روی نسخه می گه سوگ و ادامه جمله هم میگه. سوگ منو با خودش می بره توی کتاب می افتر یو و اینکه تازه صفحه های اولشم کلی مونده از ماجرا. خدافزی می کنم و دکتر رو شاید هرگز نبینم دیگه. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر