۱۳۹۶ آذر ۴, شنبه

یک بعد از ظهر سرد خیلی معمولی

رسیدم خونه. رازیانه دم کردم. برگشتم توی تخت. اسکرول کردم. برای یکی نوشتم خوبم. برگشتم آشپزخونه. سوپ بلغور گندم گذاشتم. برگشتم توی تخت. کتاب خوندم. برگشتم سوپ ریختم. با سوپ رفتم توی تخت. کتاب خوندم. سوپ خوردم. هوا خیلی سرده. گوشی رو در دورترین فاصله از تخت گذاشتم. خسته بودم. خوابیدم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر