زاناکس
۱۳۹۹ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه
صبح جمعه از بیمارستارن بر می گردم خونه. گیجم. هیچی نمی دونم. بچه خونه ست از دیشب تنها. می رم زیر دوش حموم و تلفن رو می زارم پیشش و می گم اگه ضروری بود بیدارم کن. از پنج شنبه شب توی دلم زمان افتاده روی عصر ِ جمعه.
۲ نظر:
Ayda
۴ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۳
هی، خوبی؟؟
پاسخ
حذف
پاسخها
xanax
۱۸ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰:۲۲
هوم. سوگ در سوگم
حذف
پاسخها
پاسخ
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هی، خوبی؟؟
پاسخحذفهوم. سوگ در سوگم
حذف