رمز کیف را سالها بود فراموش شده بود و هیچکسی هم بازش نمی کرد .کیف را باز کردند و جلوی رویمان گذاشتند .چند دفتر دست نویس که جایش را وبلاگ گرفته .یک قوطی صورتی که درش را باز می کنم .یک جعبه کوچک صورتی قلب شکل که توش سه تا پاک کن رنگی بو دار و چند شیشه اکلیل و سکه ! اینها همه اش مال سالهای کودکی ام است .پاک کن رنگی ها نو و دست نخورده مانده اند و بویشان هم سرجایش است .کادوی مادر بود سال اول دبستان .آخ از دفتر ها . آخ از نامه ها که با بعضی ها قهقه خنده خانه را بر می داشت و با بعضی ها خانه از سکوت دق می کرد و کمی بعد تر خرچ خرچ کاغذ پاره ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر