۱۳۹۱ تیر ۲۰, سه‌شنبه

در زندگی هر انسانی تَرَک هایی هست ...

لیوان چایی م ترک خورده. این یه ترک ساده نیست .عمودی نیست . افقیه . کم کم .ذره ذره .  روز ی یه کم. انگار بخواد ملاحظه کنه کسی چیزی نفهمه یا شاید می خواد کم کم بفهمیم تومون رخنه کنه . چرا ؟ از کی ؟ از وقتی آفیس قبلی بودم شروع شد . چقدر دووم آدروه . هنوز هم هست . اومدیم جای جدید بدتر شد . مسئولیت تهیه ماگ رو کسی  به عهده گرفته بود. نمی شد برم جای اون یه ماگ بگیرم بذارم جای این ! اشیاء جان دارند . می فهمه . طرد شدگی درد سختیه وقتی هنوز داره اینقدر عمیق و آروم دووم میآره . به چیزایی که گفتم این ماله منه حساسیت خاص تری دارم تا چیزایی که همینجوری مال من شدن . به چیزایی هم که گفتم این ماله توئه هم همون حسه . یه کم دردآلود تر . فکر کن به کسی بگی من مال تو ! بعد یارو بذاره بره . حالا جواب اون "من" رو کی و چی می خواد بده ؟ من کم کم تَرَک می خورد .این نظریه است فعلن .