۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه

دخول

بخوابم یا برم ؟ این سوالی است که هر روزی که صدای ساعت کوفتی در می آد از خودم می پرسم . یک دو راهی ناجوری است که خودم را قرار می دهم درست بینش و کمتر از چند ثانیه تصمیم می گیرم که برم و البته چند ثانیه ای طول میکشد که چشمهایم را باز کنم و همیشه و همیشه و همیشه همین راه عوضی را انتخاب می کنم . جز یکی دو روز که این راه را نرفتم که مسیر زندگی به طور کلی عوض شد .بعد از این مرحله لحظاتی چند قبل از خواب ( یا صحبت هایی که کرده ام با کسی که به ندرت پیش می آد )به ذهنم حمله می کنند. از یازده سپتامبر بدتر .هر روز همین است اوضاع.حمله نیست یک جور ناجوری است . تجاوز حتی فکر کنم.فکر های شب قبل آمد توی سرم که زن آمد نشست گوشه ی تختی که داشتم کتاب می خواندم و به خیال خودم زندگی را یک جوری وصله پینه می زدم . درست همین وضع. وصله و پینه ! کِی باشد گند این همه سوزن زدن و درز گرفتن در بیاد و جِر عظیــــــمی بخورد خدا داند .سالی یک بار هم این اتفاق نمی افتد که بخواد در این پوزیشن حرف بزند پس قاعدتن حرف داشته که آمده .به شعور خودم فشار آوردم و کتاب را بستم تا گوش کنم . سوال اول این است که فکر نکردی که میخواهی چیکار کنی و بعد منظورش را واضح تر می گوید یعنی بالاخره تصمیمی نگرفتید ؟من هم خودم را می زنم به شوتی و می پرسم راجع به چی ! بعد داستان باز می شود .امشب شب وصله کاری نیست . اوضاع را شرح می دهد .من هم می گویم . این مرض وامونده را که همه چیز را مثل آشغال جمع میکنم تا گندش در آد بعد بریزم دور ... 
... اینها را یادم می آد صبح، "که خوب پس شبه گندی" بوده و سنگین خوابیده ام .بعد می خواهم تزریق فوری کنم که خوب آن مال دیشب بود و صبح دیگری است و این حرفا ... تخت را به مقصد دستشویی ترک می کنم .مسواک و شستشو و لباس پوشی و بیرون .پله ها را به حالت گوزن ها پایین می رم و در را باز می کنم . هیچ نیازی نیست در ماشین را باز کنم .در باز است !!! داشبورد باز است !!!  خوب قبل از من کسی زودتر صبح ما را بخیر گفته ظاهرن. بعله کیسه ی سوغاتی میم را هم برده است .چک می کنم و فحشش می دم . فحش ها در یک رده ی خاصی هستند و ناموسی نیستند .تلفنم رادر می آورم .بعد از خودم می پرسم خوب حالا که چی ؟ به کی بگی ؟ که چه بشه ؟ ساعتو نگا ! تو خودتی بابا ...
گازش را می گیرم .سر ورودی طرح زوج و فرد پلیس ایست می دهد .می ایستم و می گویم می خواهم بروم فلان جا اما حوصله ام نگرفت از توی کیفم کارتم را در بیارم ونشان بدهم .ده دقیقه از شش و نیم گذشته خوب وجدان هم ندارند از توی باراباس داد می زند :بگو مدارکش را بدهد .می گذارم دنده عقب و اتوبان را می روم سمت خروجی بعدی .  . وارد شدن به زندگی بقیه و روح بقیه و ماشین بقیه و ... مجاز تر از طرح زوج و فرد است ؟ خروجی بعدی را می پیچم توو. دو تا پلیس دارند حرف می زنند . احتمال دارند چیز می گویند .