۱۳۹۱ مرداد ۲۲, یکشنبه

چسب زخم

خوب چند جا زدم کمک کنید روی صفحه ی اول ایجاد پست بلاگس پات هنگ می کند ،هیچ کس کمک نکرد!حتی نگفت خرت به چند من ؟ایرانی هستیم دیگر .می گذاریم آب که از سر گذشت شیر آب را می بندیم.اردبیل که زلزله آمد می گیم یاشاسین آذربایجان !سر خر جوکها را از ترکها به لرها کج میکنیم.وهزار و یک داستان دیگر. خلاصه کسی نگفت این آدمی که هر روز باید بنویسد چه می کند حالا؟من برای خودم یک کاری کردم بالاخره .یک راهی پیدا می شود در آخر.سلف تراپی اینگونه است دست به موبایل می شینم و دراز می کشم چایی می ریزم و ظرف می شورم و می نویسم .خوب حالا!زیادی غر زدم.مبحث اینست که من حالم خوب است و در دلم هیچ چیزی و در سرم هیچ چیزی نمی گذرد.روزها بیشتر می خوابم .بین خواب می پرم که برم دفتر . زندگی می کنم یک جوری که خودم بوده ام و خودم خواهم ماند .