۱۳۹۱ آبان ۲۳, سه‌شنبه

هم قد ِ خواب نیمروز

نمی دونم کی بود ؟ یکی از بلاگرا که من می خوندمش .شاید پارسال بود . شاید قبلتر. تقویم مغزم درست کار نمی کنه . اما اون هم می رفت پیاده روی وسط بلوار کشاورز. اونجا مال بلاگرهاس اصن. که جوب پهن اینوری رو نگاه کنن.بعد اونوری. می دونی چند نفر توی این جوبا شبا سگ بغل کردن خوابیدن که از سرما نمیرن ؟ نمی دونیم چون ما زیر پتومون بودیم . 
از سر کارگر تا ولیعصر زیر برگای زردو نارنجی و سرخش راه بریم از اول تا آخرش زندگیمو قصه می کنم قدر فیلم فریاد زیر آب .یه جوری که یه جاهاییش حتی بهت فرصت می دم یه موسیقی هم بشنوی وسطاش . یه جاهاییش بشینی روی نیمکت بگی آخه چرا ؟ من بگم چرا نداره زندگی .پاشو تا بگم برات . بعد بقیه شو می ری . توی مسیر یه کافی شاپ هست که دیواراش سرامیکه . پاپا . برات می گم اولین باری که پای پیاده زدم بیرون تا بفهمم مفهوم " دودر" چیه که همکلاسیام می کردن رفتم اونجا آب پرتقال خوردم. شب از اینکه این بود همه ی دودر ؟ بالا آوردم همه شو .
 اصن من راه می رم .تو بخون از اول تا آخرش . من راه خودمو می رم . تو اینو بخون : 
پای پر تاول من توو بهت راه 
تن گرمازده مو نمی کشید 
بی رمق بودم و گیج و تب زده 
جلو پامو دیگه چشمام نمی دید 
بعد تو نگام کن .من می گم برای نا امیدی آدما .برای آدمای نا امید : 
تا تو جلوه گر کردی ای سایه ی خوب 
مهربون با یه بغل سبزه و آب 
باورم نمی شد این معجزه بود 
به گمانم تو سرابـــــــــــــــــــــــــــی یه سراب 


می دونی آروم آروم خوبت می کنه این آهنگ .بعد می گه خوب زخما این بود . مرهم خودتی . چرا نداره ! سایه هم هست . یه جاهایی بشین . سایه همیشگی نیست اما .باید پاشی .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر