۱۳۹۱ آذر ۱۱, شنبه

داستان های ...

شین چند روزی است میز کنار من کار می کند .صبح خانم همکار برایش چایی ریخته . خیره شد به ماگ چای و زیر لب شروع کرد یک چیزهایی گفتن . گزارش می کرد که توی چای اش مهمان است .بعد گفت مهمان ها زیاد هستند .توی چایی پارتی ست ! بعد الان گزارش کرد مهمان ها یکی پس از دیگری به دلیل عدم توانایی فیزیکی کافی دارند غرق می شوند ... من :l

پ ن : شین استاد دانشگاه است !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر