بروم پشت سرش وقتي خسته كُتش را برداشته و تا ماشين مسير را سلانه سلانه طي ميكند، راه بروم. دستم را بگذارم روي دوشش برگردد متعجب! قبل اينكه چيزي بگويد بغلش كنم در گوشش آرام بگويم برو از حالا تا هر وقت خواستي همهي دلتنگيهايت را بشكاف و پنبه بزن. كسي هم هيچ جا منتظرت نيست. حرفهات هم حيف نيست. اين تويي كه حيف ميشوي. برو به بهارت برس؛ به خودت؛ به دلت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف