۱۳۹۲ بهمن ۲۶, شنبه

سوگواری سنت خوبی است؛ این‌که آدم زمانی را بگذارد برای مرور٬ برای درد کشیدن٬ برای رنج٬ برای هوار حسین. مرد باشی صورت‌ات را یک‌مدتی ول می‌کنی به امان خدا. زن باشی ابروها را پرپشت می‌کنی. چهل روز که می‌گذرد٬ چهارصدبار که دوره کردی٬ خو می‌گیری٬ تکلیف‌ات تمام می‌شود. قوی باشی٬ فقط پناه می‌بری به خاطره. قوی‌تر باشی٬ می‌گذاری و می‌گذری. سکانس‌هایی از زندگی باید بماند برای آداب خداحافظی؛ گرم٬ سیر. این‌قدر که دیگر رجعت نمانده باشد. رجعت یعنی هنوز یک‌چیزهایی مانده٬ ول‌شده٬ در سکوت غلتیده. آدمی که می‌گوید خداحافظ باید سیرِدل برود٬ وارسته شده باشد؛ حالا ریش هم نگذاشت مهم نیست.  +
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر