زندگی برای دریمرها جای دیگریست؛ جای دیگری جز روی زمین. دریمرها دنیا را و سالها را و روزها را و مکانها را و آدمها را «خیال» میکنند، تکه به تکهشان را در ذهن میسازند، سهبُعدی؛ سپس بارها تصاویر سهبعدیشان را میچرخانند و توی نورهای متفاوت، با زوایای متفاوت تماشایشان میکنند. دریمرها زندگیشان توی اسکچآپ میگذرد، توی فضایی شبیه به جهانِ اسکچآپ. در لحظه نقشهی دوبعدی عمق میگیرد و نما و مقطع و پلان و چیدمان و متریال و همهچیز. تکهی بزرگی از روز دریمرها توی مغزشان، توی ستآپِ اسکچآپطور ذهنشان میگذرد.
و بعد؟ و بعد دریمرها راحتتر میشکنند. شکستشان جور دیگریست. قبل از اینکه خورده باشند زمین، زمین واقعی، و قبل از اینکه زانوشان زخم برداشته باشد، زخم واقعی؛ بلدند بشکنند. کافیست کسی لیوان چایش را برگردانَد روی پلانشان، کافیست کسی فایل نقشهشان را بیکه سیو کند ببندد؛ میشکنند. رؤیایشان را که بگیری، میخورند زمین. نفسشان تنگی میکند. انگار هوا را ازشان گرفته باشی. +
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر