زن ِ درونم ایستاده ظرف ها را می شوید. بادمجان ها طلایی شده اند و پیازها برشته. خانه را مرتب می کنم. کتابهای بغل تخت را می چینم توی قفسه. نون می گفت ما بیخود لیبل ها را بریا خودمان بزرگ می کنیم. راست می گفت. لیبل شب جمعه. هر روز دلت شاد باشد شب جمعه ات باشه. هر شبت که با عشق باشی شب یلدا. انار خریده بودم که جا گذاشتم توی مغازه. می شینم دلم رو دون می کنم. دونه دونه. با حوصله. شاید هم کت پوشیدم در سرما یک سری هم به مادر زدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر