همین طور که دراز کشیده بودم توی درختا، پرسیدم چرا آدم ها وقتی یکی رو دوست دارن هنوز شک دارن و مطمئن نیستن برای همیشه خواستنش؟
گفت می ترسن.
گفتم از چی؟
گفت از زندگی مشترک.
چند ثانیه اما عمیق به زندگی مشترک فکر کردم و بعد پرسیدم چرا؟
گفت چون هنوز نمی دونن چی می خوان.
منم دیگه هیچی نگفتم.
گفت می ترسن.
گفتم از چی؟
گفت از زندگی مشترک.
چند ثانیه اما عمیق به زندگی مشترک فکر کردم و بعد پرسیدم چرا؟
گفت چون هنوز نمی دونن چی می خوان.
منم دیگه هیچی نگفتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر