۱۳۹۵ خرداد ۱۶, یکشنبه

سوار دوچرخه شدم و رفتم توی موج های دریا. هیچ وقت فکر نمی کردم اینطور بی پارو به دریا بزنم. اینقدر بی قایق شب به سرم بزند. ساعت چند بامداد بود، نمی دانم. به این فکر نمی کردم شاید توی آب زمین بخورم. به این فکر میکردم آب از زمین سخت تر نیست. من که توی زمین به سختی ها خوردم زمین. حالا هوا مرا ببرد یا آب مرا به خود فرو بکشد... هر چیزی ممکن است. آب دریا از لای پَره های چرخ می خورد به آسمونو ساحلو ... 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر