۱۳۹۵ مرداد ۱۶, شنبه

...
این روزها که دلم نمی خواد بگم، این روزا که حوصله ام از تماس های تلفنی زود سر می ره. بین خوبم و خوبی گیر می کنم. صدای پرویز پرستویی توی گوشم می پیچه و خودم با صدای زنانه ام تکرار می کنم." رنگ سال گذشته را دارد همه ی لحظه های امسالم ،سی صدو شصت و پنج حسرت را همچنان می کشم به دنبالم... 
فکر می کنم آدم ها در آزادی انتخاب بهتری دارند. می دانی چرا این را بازگو می کنم؟ تا خودم را خلع سلاح کنم تا بر سرم بیاید هرچه می خواهد بیاید. تا آدم ها اگر که باید عبور کنند از روی روحم، لطفا عبور کنند... که نچسبم... که غرق نشوم... که باز با زانوهایم بنشینم روی زمین... تا باز خودم را در پرهیز از دل بافتن و دل ریختن و همه چی متعهد کنم... یک حال عجیبی دارم... فقط خودم را تنها نگذاشته ام تا به خودم بازیابم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر